کد مطلب:275261 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:253

توجیه 05
چنانكه كل عالم و تمام آفرینش كلمه الله الكبری و كتابه التكوینی و آیته الجامعه و اسمه الاعظم است و دلالت بر ذات جامع جمیع صفات كمال او دارد، افراد و انواع و اجزاء و اعضاء این عالم نیز هز یك جدا جدا، آیه و نشانه حق تعالی و كلمه و اسم و فعل و حرف كتاب تكوینی او هستند:



ففی كل شیی ء له آیه

تدل علی انه واحد



و لله فی كل تحریكه

و فی كل تسكینه شاهد



هر گیاهی كه از زمین روید

وحده لا شرك له گوید





[ صفحه 44]





به نزد آنكه جانش در تجلی است

همه عالم كتاب حق تعالی است



عرض اعراب و جوهر حروف است

مظاهر همچو آیات و وقوف است



همه ظهور قدرت و علم او و تسلیم فرمان او هستند: و له اسلم من فی السماوات و الارض طوعا و كرها و الیه یرجعون [1] و دلیل بر كمال و باكی و تنزه او از تمام نقایص می باشند. یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض الملك القدوس العزیز الحكیم. [2] بر هر موجودی به حسب كمال مراتب وجودی خود، و بر هر انسانی به حسب كمال مراتب انسانیت و تخلق به اخلاق الهیه اسم او و كلمه او صادق می باشد هر چه كمال فرد و نوع بیشتر باشد، صدق اسم و كلمه بر او كاملتر خواهد شد. لذا در تفسیر آیه شریفه: و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها [3] وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق، علیه السلام: نحن و الله الاسماء الحسنی الذی لا یقبل من احد طاعه الا بمعرفتنا قال فادعوه بها [4] .

یعنی مائیم به خدا سوگند، اسماء حسنی كه از احدی طاعتی پذیرفته نمی شود مگر به معرفت ما، كه فرمود خدا: پس بخوانید او را به آنها.



[ صفحه 45]



چون امام در بین تمام آیات و كلمات الهی آیت كبری و تامه و كلمه علیا و اسم اعظم تكوینی است، چنانكه از امیرالمومنین علیه السلام روایت شده است: ما لله آیه اكبر منی امام اسم تكوینی الولی و الحاكم و الهادی و العادل و العالم و القادر است، و به عبارت دیگر امام كسی است كه هر یك از اسماء و صفات الهی را كه در ممكن، در حد امكانیتش، امكان حصول داشته باشد، دارا باشد. بدیهی است همه ممكنات كلمات و اسماء الهیه هستند و در كثرت چنانند كه در قرآن كریم می فرماید: قل لو كان البحر مدادا لكمات ربی لنفذ البحر قبل ان تنفذ كلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا [5] همه آیات خدا هستند، اما مانند اسماء لفظی كه دلالت آنها بر مسمی در صراحت و ظهور و ذات و صفت، و صفت ذات و فعل متفاوتند، اسماء تكوینی نیز متفاوتند، مثلا هر عالمی علمش دلالت بر علم خدا دارد، اما دلالت علم یك شاگرد دبستانی در حد یك معلم و دلالت علم یك معلم در حد یك استاد و یك فیلسوف و مجتهد و مرجع تقلید نیست. دلالت علم كسی كه عنده علم من الكتاب [6] است در حد علم من عنده علم الكتاب [7] .

كسی كه نزد اوست علم كتاب الهی.

كه امام - علیه السلام - است، نمی باشد.



[ صفحه 46]



پس بدیهی است چنین اسمی جامع مراتب و كمالات اسماء ما دون خود می باشد و چنانكه در اسماء لفظی بعضی از اسماء، جامع مفاد اسماء دیگر هستند - مثلا اسم القادر جامع مفاد اسم الخالق و الرازق و المحیی و الممیت و الشافی و اسم های شریفه دیگر است، یا اسم العالم جامع مفاد السمیع و البصیر و الخبیر است، و كلمه و اسم جلاله الله حاكی از تمام اسماء و جامع مفاد همه است - در اسماء تكوینی و كلمات الله نیز بعضی از اسماء جامع مراتب و كمالات اسماء دیگر می باشند و دلالتشان بر مسمی ظاهرتر و جامع تر است و به عبارت دیگر، چنانكه بعضی صفات از شئون و جلوات صفات دیگرند و ذات به واحدایته، و احدیته، مصداق آن صفات است. بعضی از اسماء نیز به اعتبار مسمیاتشان - كه صفات فعلیه یا ذاتیه می باشند - از شئون، و از جلوات اسماء مسمیات دیگرند كه گاه آن مسمیات صفات فعل یا صفات ذات و یا ذات مقدسه الوهیت می باشند. بنابر این وجودات و ذوات مقدسه چهارده معصوم - علیهم السلام - اسماء تكوینی الهیه هستند و همانطور كه اسمائی مثل الخالق و المعز و المذل به اسم القادر و همه اسماء به اسم الله و لا اله الا هو منتهی می گردند و به آن وابسته اند و تحت آن اسم قرار دارند، اسماء تكوینی نیز همه تحت اسم تكوینی



[ صفحه 47]



محمد یعنی وجود محمد صلی الله علیه و آله، و در درجه بعد تحت اسماء سایر چهارده معصوم، یعنی وجودات آنها قرار دارند و همه آن اسماء تكوینی ظهور صفتی و كمالی از كمالات آن ذات مستجمع جمیع صفات كمالیه هستند كه اسم اعظم و اكبر تكوینی بر آن دلالت دارد، و وابسته به آن اسم هستند. اسامی لفظی لفظشان وابسته به اسم اعظم و كلمه جلاله است، به اعتبار آنكه مسمیات آنها شئون و صفات مسمی به اسم اعظم است و آن اسم اعظم حاكی از آن صفات و حاوی تمام آنها است و نزدیك به این بیان است، این شعر مشهور:



نام احمد نام جمله انبیاء است

چون كه صد آمد نود هم پیش ما است



همانطور كه عدد صد حاوی تمام اعداد از یك تا صد است، اسم احمد نیز نام تمام انبیاء است و آن حضرت جامع كمالات تمام مخلوقات ما دون خود است و آنها نیز به آن وابستگی دارند، همان وابستگی كه اسم المتكلم و العزیز و المقتدر با اسم القادر و همه اسماء به اسم اعظم و جلاله الله دارند. و به عبارت دیگر ذات الوهیت است كه قادر است و عالم و... صفات او عین ذات اوست، و او مصداق همه صفات كمالیه است. و اگر چه همه اسماء الحسنی بر او عز اسمه صادق است و بالالتزام بر ذات جامع جمیع صفات كمالیه هم دلالت دارند، چون القدیر و العزیز و العالم و الخالق مطلق و بالذات جز ذات جامع جمیع صفات كمال نیست، اما به دلالت مطابقی، چنانكه در اسم جلاله می فرمایند، دلالت بر او ندارند و به عبارت



[ صفحه 48]



دیگر مضمونشان هو القدیر و هو الجلیل و الله علی كل شی ء قدیر و الله عالم بكل شیی ء است. و چنانكه درك صفت بدون موصوف امكان پذیر نیست، اسم صفت نیز بدون اسم موصوف قابل درك نیست، یا لا اقل تبادر موصوف از آن به ذهن با وجود اسم موصوف و اسم اكبر و اعظم او بیشتر خواهد بود. و بنابر این دلالت این اسماء بر معنی و شناخت آنها در حدی به اسماء دیگر، و شناخت مفاد آنها، ارتباط دارد و به احتمالی هر چند بعید شمرده شود، محتمل است مفاد حدیث معروف من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه همین باشد، چون امام كلمه الله العلیا و آیه الله العظمی و اسم اكبر الهی است، كسی كه این اسم را نشناسد، خدا را نشناخته است، چنانكه اگر كسی اسماء الحسنای الهی را نشناسد، او را نشناخته است.



[ صفحه 49]




[1] سوره اعراف، آيه 180.

[2] سوره جمعه، آيه 1.

[3] سوره اعراف، آيه 180.

[4] كافي، كتاب التوحيد، باب النوادر، ح 4.

[5] ترجمه آيه شريفه پيش از اين گفته شد.

[6] سوره نمل، آيه 131.

[7] سوره رعد، آيه 43 - در تفسير اين آيه در تفسير صافي روايت شده است كه از حضرت صادق - عليه السلام - سوال شد، كسي كه نزد او علمي از كتاب (علم من الكتاب) است داناتر است يا آن كسي كه نزد او علم كتاب (علم الكتاب) است، حضرت فرمودند: نبود آن كسي كه نزد او علمي از كتاب است در برابر آنكه نزد او علم كتاب است مگر به مقداري كه بال مگس از آب دريا مي گيرد. و اميرالمومنين عليه السلام فرمود: علمي كه آدم به زمين آورد و آنچه جميع پيامبران تا حضرت خاتم الانبياء - صلي الله عليه و آله - به ان فضيلت داده شدند، در عترت خاتم النبيين - صلي الله عليه و آله - است.